تا اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را « محمد تقی » نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمد تقی » نام می گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد.
کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
باری آیت الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه سید الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان کودکی از بازیهای کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
گفتار چهارم: تحلیل دیدگاه عدم امکان ارتباط و دیدار امام زمان عجل الله فرجه
• روایاتی که بر ناشناخته بودن حضرت، در میان مردم، دلالت می کنند
• روایاتی که دلالت می کنند، امام(ع) در مراسم حج دیده نمی شود
• روایاتی که دلالت دارند بر امتحان شیعه در دوران غیبت
در قسمت نخست این گفتار چنین آمد که گروهی از بزرگان شیعه، بر این باورند که در زمان غیبت کبری، امکان ارتباط با امام زمان(ع) برای شیعیان وجود ندارد و برابر دستور حضرت، مدعی دیدار را باید تکذیب کرد.
و نیز بیان گردید که روایاتی که بر دیدگاه نخست دلالت می کنند، بسیارند که در چهار دستهی:
1. توقیع آن حضرت به علی بن محمد سمری.
2. روایاتی که بر ناشناخته بودن حضرت، در میان مردم، دلالت می کنند.
3. روایاتی که دلالت می کنند، امام(ع) در مراسم حج دیده نمی شود.
4. روایاتی که دلالت دارند بر امتحان شیعه در دوران غیبت.
که به بررسی دسته اول آن پرداخته شد و اکنون به تحلیل سه دستهی دیگر میپردازیم:
بخشی از روایات، تصریح دارند که حضرت در میان مردم است و آنان را می بیند و می شناسد، ولی مردم آن حضرت را نمی شناسند و به طور مطلق نفی رؤیت می کنند، از جمله:
* امام صادق از حضرت امیر(ع) نقل می کند:
«ولو خلت الارض ساعة واحدة من حجة الله لساخت باهلها و لکن الحجة یعرف الناس و لا یعرفونه کما کان یوسف یعرف الناس و هم له منکرون(26).»
و اگر زمین، یک ساعت از حجت خالی باشد، ساکنان خود را فرو خواهد برد. حجت، مردم را می شناسد، لیکن مردم او را نمی شناسند، همان گونه که یوسف، مردم را می شناخت و آنان، او را نمی شناختند.
از این روایت، استفاده می شود که حضرت، بسان دیگر انسانها، در بین مردم زندگی می کند، او را می بینند نمی شناسند، ولی آن حضرت، مردم را می شناسد، همچون یوسف(ع).
* امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:
«ان حجتها علیها قائمة ماشیةٌ فی طرقها، داخلة فی دورها و قصورها جوالةٌ فی شرق هذه الارض و غربها تسمع الکلام و تسلم علی الجماعة تری و لا تری الی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السماء ألا ذلک یوم فیه سرور ولد علی و شیعته(27).»
حجت حق بر زمین استوار است. در جاده ها حرکت می کند، در خانه ها و قصرها وارد می شود و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد، سخن مردم را می شنود و بر جماعت مردم سلام می کند. می بیند و دیده نمی شود، تا زمان ظهور و وعده الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست.
نعمانی در کتاب غیبت، پس از نقل روایات در تحلیل آن می نویسد:
«پس مثال زد برای آنان درباره ی یوسف که امام(عج) موجود است، جز این که در این زمان، می بیند و دیده نمی شود، آن گونه که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: تا روز ظهور و وعده الهی و زمانی که ندا از آسمان برآید(28).»
* امام صادق(ع) درباره ی آن حضرت می فرماید:
«فما تنکر هذه الامة ان یکون الله یفعل ما فعل بیوسف و ان یکون صاحبکم المظلوم المجحود حقه صاحب هذا الامر یترد بینهم و یمشی فی اسواقهم و یطأ فرشهم و لا یعرفونه حتی بیأذن الله له ان یعرفهم نفسه کما اذن لیوسف حین قال له اخوته «أإنک لانت یوسف؟ قالک انا یوسف(29).»
پس چگونه انکار می کند این امت که خدا با حجت خود، آن گونه عمل کند که با یوسف انجام داد و صاحب شما مظلومی است که از حقش بازداشته شده صاحب حکومت، در بین مردم رفت و آمد می کند و در بازارهای آنان گام می نهد و در منزلهای آنان قدم می گذارد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خود را به آنان بشناساند، آن گونه که به یوسف اجازه داد که در پاسخ برادرش که از او پرسید: آیا تو یوسفی؟ بگوید، بله من یوسفم.
* از امام رضا(ع) درباره ی قائم سؤال می شود، حضرت پاسخ می دهد:
«لا یری جسمه و لا یسمی باسمه(30).»
حضرت دیده نمی شود و نام وی برده نمی شود.
* امام حسن عسکری(ع) می فرماید:
«انکم لا ترون شخصه و لا یحلّ لکم ذکره باسمه(31).»
شما شخص او را نمی بینید و روا نیست که او را با نامش یاد کنید.
از روایاتی که ذکر شد، چند نکته استفاده می شود:
1. زمین، بدون حجت، باقی نمی ماند. حجت الهی، باید همیشه باشد، تا زمین، ساکنان خود را فرو نبرد.
2. امام عصر(عج) در میان مردم و در کوچه و بازار است، مانند یوسف که برادرانشان او را نمی شناختند، ولی او آنان را می شناخت. سخن مردم را می شنود و بر آنان سلام می کند، در مراکز آنان حاضر می گردد. از این روی، در بحث امام زمان(عج)، سخن از روح مجرد و حضور غیرفیزیکی نیست. حضرت، مانند دیگران در مجامع حضور می یابد، منتهی افراد او را نمی شناسند.
3. وقتی مردم آن حضرت را خواهند دید که صیحه آسمانی بلند شود و خبر ظهور حجت، اعلام گردد و تا آن زمان، کسی ایشان را نخواهد دید.
4. برابر روایت امام رضا(ع)، اسم حضرت ذکر نمی شود. درباره ی یاد نام امام عصر(عج) در دوران غیبت کبری اختلاف است: برخی این احادیث را مخصوص دوران غیبت صغری می دانند و یاد نام ایشان را در این زمان، روا می دانند، مانند: خواجه نصیرالدین طوسی، علی بن عیسی اربلی (32) و فیض کاشانی (33). گروهی، هم اکنون نیز، ذکر نام حضرت را جایز نمی شمرند؛ زیرا در این روایت و روایات بسیار دیگر، از جمله در توقیعی حضرت حجت(عج) می فرماید:
«ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس (34).»
جای تعجب است آقایانی که بردن نام حضرت را جایز نمی دانند (35)، دیدن حضرت را روا می شمارند و داستانهای فراوانی در این باره نقل کرده اند.
اگر در این توقیع و توقیع دیگری(36) که به همین مضمون نقل شده دقت کنیم متوجه می شویم، نام نبردن از حضرت، تعبدی نیست؛ آن گونه که برخی پنداشتهاند؛ زیرا حضرت میفرماید:
«ملعون است ملعون است کسی که مرا در محفلی از محافل مردم [عامه] نام ببرد».
نهی از حرمت یاد نام حضرت در بین عموم مردم، به خاطر خوف و تقیه بوده و امروزه که چنین مسأله ای نیست، نهی نیز نخواهد بود. آنچه از نوبختی (م: 301) در فرق الشیعه، مبنی بر نهی از نام حضرت نقل شده(37)، مربوط به دوران غیبت صغری است. فیض کاشانی در وافی، چهار روایت از کافی در باب نهی از ذکر نام حضرت آورده است. در روایت دوم آن آمده:
«ان دللتهم علی الاسم اذاعوه و ان عرفتهم المکان دلوا علیه(38).»
اگر اسم را به آنان بگویید، فاش می کنند و اگر مکان حضرت را به آنان بشناسانید، به آن راهنمایی میشوندد.
فیض پس از نقل این روایت می نویسد:
«ویستفاد من ظاهر التعلیل ان تحریم التسمیة کان مختصاً بذلک الزمان الا ان الشیخ الصدوق، رحمه الله، روی فی کتاب غیبته ما یدل علی انه مستمر الی یوم ظهوره(39).»
و از ظاهر تعلیل روایت استفاده می شود که حرمت ذکر نام حضرت، مختص به آن زمان بوده است، جز این که شیخ صدوق، در کتاب غیبت خود [کمال الدین] روایاتی دارد که برخی دلالت دارند که این حرمت، تا روز ظهور حضرت، ادامه دارد.
صدوق در «باب النهی عن تسمیة القائم»(40) چهار روایت آورده که سه روایت آن، با توجیهی که ذکر شد، سازگاری دارند، و یک روایت در این باب و روایت دیگری که پیش از این آورده(41) و روایات همانند این، که علامت مجلسی در بحار آورده(42) با ین توجیه، ناسازگاری دارند.
این روایات، معمولاً از جهت سند، قابل اعتماد، نیستند، در نتیجه، قابل استناد نخواهند بود.
ظاهر روایات در باب نهی از نام بردن، این است که نه شفاهی و نه کتبی، ذکر نام حضرت، جایز نیست، ولی از مجموع کلمات آنان که ذکر نام حضرت را جایز نمی دانند، استفاده می شود که نوشتن آن ایرادی ندارد(43) و فقط در محافل و مجالس، نباید نام حضرت را برد؛ زیرا محدث نوری، در آغاز بحث خود از کمال الدین صدوق و عیون الاخبار از صحیفه فاطمه(س) نقل میکند:
«نام حضرت «ابوالقاسم محمدبن الحسن» است(44).»
«نظر من، نهی از ذکر نام حضرت است(45).»
البته این روایت از جهت سند و محتوا قابل اعتماد نیست.
صدوق در اعتقادات(46)، مفید در ارشاد(47)، محدث نوری در کلمه طیبه و نجم الثاقب(48)، نام شریف حضرت را ذکر کرده اند.
بنابراین، نوشتن اسم حضرت با حروف مقطع (م ح م د) و اجتناب از ذکر نام حضرت در محافل، بویژه محافل اهل سنت، لزومی ندارد. زیرا امروزه، تمام افراد، نام حضرت را می دانند و علمای اهل سنت که درباره ی آن حضرت کتاب نوشته اند، نام کنیه حضرت را نیز ذکر کردهاند.
از مراکزی که در غیبت صغری، امام عصر(عج) مشاهده شد، مراسمحج است. گروهی که حضرت را دیدهاند، به این مطلب تصریح کرده اند.
اما در غیبت کبری، برابر روایاتی که وارد شده، حضرت در مراسم حج شرکت میکند، مردم را می بیند، اما مردم او را نمی بینند و نمی شناسند، از جمله:
* امام صادق میفرماید:
«للقائم غیبتان: یشهد فی احداهما المواسم یری الناس و لا یرونه(49).»
امام قائم دو غیبت دارد: در یکی، در مراسم حج شرکت می کند، مردم را می بیند، اما مردم او را نمی بینند و نمی شناسند.
نعمانی نیز، در کتاب الغیبة، این حدیث را به همین الفاظ، از کلینی نقل می کند.(50).
علامه مجلسی، در مرآة العقول، در شرح این حدیث می نویسد:
«مراد از این غیبت، غیبت کبری است و منظور از رؤیت در حدیث، معرفت است، یعنی «لا یعرفه احد من الناس» هیچ کسی از مردم او را نمی شناسند، برخلاف غیبت صغری، که سفرای حضرت و برخی از خدمتگزاران خاص، آن حضرت را می شناختند.
ممکن است منظور از غیبت در حدیث، غیبت صغری باشد، بدین گونه که «یری الناس» به ضم ناس باشد، مردم می بینند و آنان خواص و موالی حضرت هستند، یعنی بعضی از مردم می بینند، امام عموم مردم، حضرت را با معرف و شناخت نمی بینند(51).»
روایات بسیاری از ائمه(ع) وارد شده که بر اثر طولانی شدن غیبت امام عصر(عج)، گروهی از مردم منکر وجود مبارک حضرت می شوند و از عقیده خود باز می گردند. این دسته از روایات، چنان فراوان است که میتوان گفت، به حد چنین ارتباطی ممکن بود، معنی نداشت که مردم در این آزمایش ناموفق باشند و ایمان و اعتقاد خویش را از دست بدهند؛ زیرا با داستانی که یکی از دیدار کنندگان مطرح میکرد، پی به وجود حضرت می برند و چه بسا گروهی با همین عقیده، زندگانی کنند، اما وقتی که خود موفق به دیدار نشوند، ایمانی قلبی خویش را از دست بدهند. اساساً فلسفه انتظار در این نکته نهفته است که افراد با عدم مشاهده حضرت، ایمان به پیروزی و موفقیت حق دارند.
* امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
«للقائم منا غیبة ادها طویل کأنی بالشیعة یجولون النعم فی غیبته، یطلبون المرعی فلا یجدونه. ألا فمن یثبت منهم علی دینه لم یقس قلبه لطول امد غیبة امامه فهی معی فی درجتی یوم القیامة(52).»
برای قائم ما، غیبتی طولانی است که گویا شیعیان مرکبها را برای دیدار با او به حرکت در می آورند، بیابانها را میگردند، او را نمی یابند. هان! پس کسی که از شما بر دین خود ثابت بماند، قلب او به خاطر طولانی شدن غیبت امام قسی نگردد، در روز قیامت با من خواهد بود.
* امیرالمؤمنین(ع) در روایت دیگر میفرماید:
«ولکن بعد غیبة و حیرة فلا یثبت فیها علی دینه إلا المخلصون المباشرون لروح الیقین(52).»
قیام او، بعد از غیبت و دوران حیرتی است که کسی بر دین خود، باقی نمی ماند، مگر افراد مخلص مباشر با روح یقین.
برابر آنچه ذکر شد، مشاهده ی حضرت در غیبت کبری، ممکن نیست، مگر این که دلیل معتبری، این ادله را مقید و جواز آن را ثابت کند.
از روایاتی که یادآور شدیم، نکات زیر بدست میآید:
1. دیدنی امکان ندارد که با شناخت باشد.
2. مدعی مشاهده و رؤیت را باید تکذیب کرد.
3. مشاهده حضرت در زمان غیبت کبری ممکن نیست.
4. حضرت، در میان مردم حضور دارد، ولی آنها را نمیشناسند، مانند: یوسف که برادران خود را میشناخت، ولی آنان یوسف را نمی شناختند.
5. امام عصر(عج) در مراسم حج شرکت می کند. در غیبت صغری آنان که حضرت را میشناختند در کنار خانه خدا، حضرتش را مشاهده کرده اند. در غیبت کبری، حضرت مردم را می بیند، و نمی شناسند.
6. نهی از ذکر نام حضرت، از روی تقیه بوده که در دوره ی غیبت صغری مصداق داشته، اما در غیبت کبری، اشکال ندارد. قدر متیقن آن، بنابر قول کسانی که قائلند، در محافل و مجالس است.
7. شیعیان به خاطر عدم دیدن حضرت در عصر غیبت کبری امتحان میشوند و تنها گروهی اندک از مخلصان بر عقیدهی خود باقی میمانند.
گفتار چهارم: تحلیل دیدگاه عدم امکان ارتباط و دیدار امام زمان قسمت اول
گفتار سوم: ارتباط با حضرت ولی عصر در دوران غیبت کبری
26. «کتاب الغیبة»، نعمانی / 14.
27. «همان مدرک»، 144.
28. «همان مدرک»، 145.
29. «همان مدرک»، 164.
30. «کمال الدین و تمام النعه» / 370.
31. «کافی»، ج 1/332، «الوافی» ج 2/403.
32. «نجم الثاقب» / 59.
33. «الوافی»، ج 2/403.
34. «کمال الدین و تمام النعمه» / 482.
35. «نجم الثاقب»، / 58؛ «بحارالانوار»، ج 51/32.
36. «بحارالانوار»، ج 51/33.
37. «نجم الثاقب» /58؛ نوبختی ، ترجمه و تعلیق از محمد جواد مشکور / 154، علمی و فرهنگی، تهران.
38. «کافی»، ج 1/333.
39. «وافی»، ج 2/403.
40. «کمال الدین و تمام النعمه» / 48.
41. «همان مدرک» / 368.
42. «بحار الانوار»، ج 51/31.
43. برای آگاهی از اقوال در این باره، ر.ک: «مکیال المکارم»، ج 2/172؛ «کمال الدین و تمام النعمه»، ج 2/369، پاورقی.
44. «نجم الثاقب» / 58, «کمال الدین و تمام النعمه»، /307.
45. «کمال الدین و تمام النعمه» / 309، 648.
46. «اعتقادات»، شیخ صدوق /93، 95. شیخ صدوق می نویسد: «و نعتقد حجة الله فی ارضه و خلیفته علی عباده فی زماننا هذا، هو القائم المنتظر، محمد بن الحسن بن علی بن محمد...».
47. «ارشاد»، شیخ مفید، ج 2/342.
48. «نجم الثاقب» / 247؛ «کلمه ی طیبه» /461. اسلامیه، تهران.
49. «کافی»، ج 1/339.
50. «کتاب الغیبة»، نعمانی / 176، ح 16. در نقل نعمنانی آمده. «لا یرونه فیه».
51. «مرآة العقول»، ج 4/47.
52. «کمال الدین و تمام النعمه» / 303؛ «نوادر الاخبار»، فیض کاشانی/ 304.
ر.ک: چشم به راه مهدی ؛ جمعی از نویسندگان مجلهی حوزه
"رجب"، ماه خداست؛ ماه پر برکتی است که اعمال بسیاری برای آن ذکر شده است. پیامبراکرم صلوات الله علیه فرمود: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، مستوجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود. اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شرکت در میهمانی ماه مبارک رمضان می باشد. برای درک عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.
پیامبراکرم(ص) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائک بر زمین نزول می کنند. برای این شب عملی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:
روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن- روزه گرفته شود. چون شب جمعه شدما بین نماز مغرب و عشاءدوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و درهر رکعت یک مرتبهسوره حمد، سه مرتبهسوره قدر، دوازده مرتبهسوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید،هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجدههفتاد بار ذکر" سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر" رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.
پیامبراکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام. آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
امام زمان(عج) واسطه فیض و رحمت الهى بین خدا و بندگان است. جاى تردید نیست که آن بزرگوار از کردار همه بندگان نیکوکار و بدکار آگاه مىشود، خصوصاً این که به مسلمانان و شیعیان توجه خاص دارد و هم چون پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه کار نیکى را از آنان ببیند، خدا را سپاس مىگوید و بر هر کار بدى برایشان استغفار مىکند.(1)
نکته اساسى بُعد تربیتى خاصى است که توجه به آن امت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیروان معصومان علیهم السلام را به نوعى مراقبت همیشگى نسبت به کردار خویش وامىدارد. به راستى اگر بدانیم در هر هفته یک بار یا دو بار، بلکه در هر روز، کارنامه هر یک از ما را به حضور مقدس ولى عصر(عج) عرضه مىدارند، چه تأثیرى جز تلاش در راه اصلاح نفس و بهسازى اعمال ما مىتواند داشته باشد؟
در این قسمت تذکر امام صادق علیه السلام را یادآور مىشویم:
"إنَّ أعْمالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله تُعْرَضُ عَلى رَسُولِ اللّهِ کُلَّ خَمیسٍ فَلْیَسْتَحْی أحَدُکُمْ مِنْ رَسُولِ اللّهِ أنْ یَعْرِضَ عَلَیْهِ الْقَبیحَ(2) ؛ کردار امت محمد(ص) هر پنجشنبه بر او عرضه مىگردد، پس هر یک از شما باید از پیامبر خدا(ص) حیا کند که مبادا کارهاى زشت خویش را به او عرضهبدارد.
1. بحارالانوار، ج 17، ص 150، به نقل از: موعود، شماره 4.
2. بحارالانوار، ج 17، ص 150، ح 5.
آنچه گذشت:
اعتقاد به وجود امام زمان و حجت حق(عج) از ضروریات مذهب شیعه است. برابر روایات و ادلّه، وجود امام در هر زمانی، لازم است. زمین بدون حجت باقی نمی ماند. در این زمان که حجت الهی در پرده غیب به سر می برد، این پرسشها مطرح می شود:
آیا ارتباط با آن حضرت، امکان دارد، یا خیر؟ آیا شیعیان و پیروان حضرت، می توانند از محضر آن بزرگوار، بهره مند گردند، یا خیر؟
.
..
...
..... از این روی، بحث ارتباط با امام زمان و مشاهده حضرت را با مروری به غیبت صغری، پیگرفتیم و اکنون به ادله موافق و مخالف ارتباط در دوران غیبت کبری میپردازیم و در پایان نیز ، نگاهی به داستانهایی که در این باره وجود دارد می افکنیم و به نتیجه گیری می پردازیم
ارتباط با حضرت در دوران غیبت کبری
موضوع بحث ما، ارتباط و دیدار حضرت در دوران غیبت کبری است. آیا شیعیان از چنین امکانی برخوردارند و میتوانند از محضر آن حضرت در این زمان بهره برند و جمال بی مثال ایشان را ببینند و مسائل علمی دینی خویش را از حضورش بپرسند، یا چنین امکانی نیست. در این جا دو دیدگاه وجود دارد: امکان و عدم امکان.
پیش از نقل دلیلهای هر یک از این دو دیدگاه و بررسی آنها، لازم است در معنای رؤیت، ملاقات، فیض حضور و شهود که مراتب رؤیت هستند، اندکی به بحث بپردازیم و درنگی هم داشته باشیم در معنای مشاهده.
1. رؤیت: دیدن است. دیدن بدون شناخت حضرت. این معنی، دو صورت پیدا میکند:
الف. گاهی ایشان در جمعی و مراسمی شرکت میکند، مردم وی را میبینند، ولی نمیدانند که او حضرت حجت است و بعد هم، متوجه این امر نمیشوند.
ب. در هنگام مشاهده حضرت، متوجه نباشند، ولی بعد متوجه و یا معتقد گردند شخصیتی را که دیدهاند حضرت حجت بوده است.
2. ملاقات: دیدن با شناخت. یعنی، کسی حضرت را ببیند و معتقد بشود شخصی را که دیده، امام عصر است و به این امر، اطمینان داشته باشد.
3. فیض حضور: یعنی، دیدن حضرت، و شناخت ایمان، همراه با سؤال و جواب. یعنی، افزون بر این که حضرت را دیده و شناخته، از ایشان نیز سؤال کرده و با وی به گفتوگو پرداخته. این مرحله و رتبه از همه مراحل بالاتر و ارزندهتر است.
4. شهود: یعنی، آگاهی به وجود حضرت، از راه سیر و سلوک، بدین معنی که اهل معرفت، با شناخت و درکی که از حقایق عالم دارند، پی به حقیقت وجود حضرت میبرند و ایشان را میشناسند و گاهی ممکن است مدعی شوند که با مکاشفه، با حضرت، ارتباط برقرار کرده اند.
قسم پنجمی از ملاقات و دیدار، متصور است: دیدار در خواب، که این از مقولهی بحث ما خارج است. محور اصلی بحث ما، در بخش دوم معنای اول و ادعایی نمیتواند داشته باشد سخن از رؤیت در خواب نیز نیست؛ چرا که دیگر امامان علیهم السلام نیز امکان دارد به خواب افراد صالح، بیایند. البته با خواب مسأله دینی و مشکل فقهی قابل حق نیست افراد نمیتوانند مستند به آن، حکم شرعی صادر کنند و گاهی شاید زمینه باشد برای راهنمایی و هدایت به سوی یک برهان و دلیل شرعی، یا حل مشکل اجتماعی و یا اتفاقی که در آینده خواهد افتاد.
این بحث، دیدار از راه مکاشفه را از جهت امکان و عدم امکان شامل نمیگردد، ولی حکم مدعی دیدار را مشخص میکند که قابل اثبات و پذیرش نیست و حق اظهار نظر ندارد.
مشاهده:
مشاهده را به معنای دیدن با حواس، همراه با حضور و شناخت دانستهاند که گاهی امکان دارد با گفت و گو و سؤال همراه باشد.
راغب مینویسد:
شهود و شهادت، به معنای حضور با دیدن است. دیدن یا با چشم است و یا با بصیرت. منتهی «شهود» به معنای حضور مجرد (دیدن با بصیرت) شایسته تر است و شهادت به دیدن (با چشم) سزاوارتر و به جایگاه دیدن و حضور، مشهد گفته میشود.
بنابراین، مشاهده، یعنی دیدن با چشم، به گونه ای که طرف را بشناسد. مدعی مشاهده، یعنی کسی که میگوید: حضرت را دیده و شناخته، گرچه شناخت وی بعد از دیدن باشد، مانند گواهی که صحنهای را میبیند و بعد آنچه را دیده گواهی میدهد و ممکن است در هنگام مشاهده، افراد را با نام و عنوان نشناسد.
مشاهده، ارتباط با واسطه را شامل نمیشود. موضوع سخن ما، دیدن و مشاهده کردن است. در این باره دو دیدگاه وجود دارد:
1. در دوران غیبت کبری امکان ارتباط و مشاهده، وجود ندارد.
2. برای اولیای الهی، امکان دیدن و بهره بردن از محضر آن بزرگ، وجود دارد.
حال که مقدمات بحث و نظرات موجود در آن طرح گردید، کلام را در همینجا به پایان برده و تبیین هر کدام از این دیدگاهها را به گفتاری دیگر موکول می کنیم.
شیعه علی (ع) در تواریخ نام شیعیان على علیه السلام از صحابه و تابعین که به خلافتبلا فصل او پس از پیامبر اکرم معتقد بودند آمده است که ذکر اسامى آنان در این مختصر نمىگنجد. تشیع به مفهوم یادشده، وجه مشترک میان کلیه شیعیان جهان است که بخشى عظیم از مسلمانان گیتى را تشکیل مىدهند.شیعیان در طول تاریخ اسلام دوشادوش سایر مذاهب اسلامى در گسترش اسلام سهم عظیمى را ایفا کردهاند: علوم مختلف را پىریزى، دولتهاى مهمى را پایهگذارى، و شخصیتهاى بسیار برجسته علمى و ادبى و سیاسى را تقدیم جامعه بشریت کردهاند، و اینک نیز در اکثر نقاط جهان حضور دارند.( الدر المنثور:8/589، به نقل از جابر بن عبد الله، ابن سعید خدرى، ابن عباس و علیعلیه السلام.منشور عقاید امامیه صفحه 149 |