زندگینامه امام جعفر صادق(ع( |
مولا علی و شیعه علی
جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.
عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...
عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی. آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.
چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!
این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!! او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.
عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.
ودیعه الهی را به آمنه سپرد
پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.
جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.
وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.
عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.
از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.
جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....
آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.
چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!
عبدالله در کاروان نبود! خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت. تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.
در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.
در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:
١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.
٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.
٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.
٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!
٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.
٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.
۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.
١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.
نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!
صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....
آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
میلاد با سعادت امام حسن(ع) عسکری بر عموم مسلمین مبارک
حسن بن علی (ع) یازدهمین امام شیعیان در سال 231 یا 232 ه.ق درمدینه به دنیا آمد . پدرش امام ها دی (ع) بود و مادرش زنی نیک کردار به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود . در کودکی به همراه پدر به دستور خلیفه عباسی از مدینه به ((سامرا)) مرکز خلافت آن روز عباسیان رفت و در محله ای بنام عسکری( قرار گاه سپاهیان )زیر نظر ماموران حکومت اقامت داشت و به همین جهت به او لقب عسکر ی داده اند .
حدود 23 سال داشت که به امامت رسید. در این دوره قدرت نظامی عباسیان به دست سپاهیان ترک بود و آنان هر گاه می خواستند خلیفه ای را عزل و دیگری را به جای او می نشاندند . از این رو دوران اماممتش هم زمان شد با چند تن از خلفای عبا سی و در همین دوره مشکلات و شورش های فراوان گریبان گیر آن ها بود از جمله شورش یعغوب لیث صفاری از سیستان .در این هنگام پیروان امام رو به فزونی بود و بیشتر با نوشتن نامه با آن حضرت در ارتباط بودند پاسخ بسیاری از این نامه ها در کتابهای حدیث آمده است . خلفای عباسی نیز سخت امام(ع)را زیر نظر دا شتند. به ویژه اینکه شماری از کار گزاران حکومت او را شایسته خلافت می دانستند .دلیل دیگر مراقبت و آزار امام از سوی دستگاه حکومت عباسی نقل حدیث های بود در باره برچیدن حکومت های ستمگر توسط حضرت مهدی (عج) فرزند و جانشیتن امام حسن عسکری (ع).
به همین دلیل امام نیز برای در امان ماندن مهدی موعود (عج) تدابیر ی سنجید .آن حضرت ولادت مهدی (عج) را پنهان می کرد و اگر به نزدیکان نیز بشارت می داد.از آنان می خواست که آن را پوشیده نگه دارند .یک سال پیش از شهادت خود حضرت مهدی(عج) را به مکه فرستاد و برای انحراف افکار دشمنان از موضوع امامت مادرش را وصی خود قرار داد مانند امام حسین (ع) که خواهرش زینب را وصی خویش قرار داد اما امامت و جانشینی او را به خواص شیعه و نز دیکان اعلام کرد .در شمایل ان حضرت آمده است چشمانی سیاه قامتی نیکو صورتی زیبا و بدنی موزون داشت .
امام حسن عسکری(ع)زاهدترین و عابدترین مردم عصر خود بود . کم سخن می گفت و بیشتر می شنید . بخشنده بود و خوش اخلاق. علمای مسیحی زمانش او را عیسی مسیح می پنداشتند و به دانش و کمالش معترف بودند . در بیشتر گزارش های که در دوران زندان آن حضرت در دست آمده که زندانبان شیفته شخصیت آن حضرت می شدند . روایت است که وقتی امام در زندان صالح بن وصیف بود عباسیان دو تن از افراد پست را بر او گماردند .
پس از مدتی با کمال تعجب دیدند ان دو نماز می خوانند و روزه می گیرند . انان را ماخذه کردند و در مورد امام از آنان پرسیدند . پاسخ انان چنین بود :ان مرد همواره روزها روزه است و شبها را تا صبح در حال عبا دت . هر گاه بر ما نظر می کرد از شکوه و جلالش به خو می لرزیدیم و تاب و تحمل نداشتیم .
امام حسن عسکری (ع) در 28 یا 29 سالگی در سامرا مسموم شد و به شهادت رسید و فرزند خردسالش مهدی موعود (عج) بر او نماز گزارد وای نماز دیگری نیز با حضور جمعیت و به امامت برادر خلیفه ب راو خواندند و پیکر مطهرش را در خانه خود کنار قبر پدر به خاک سپردند . رساله ای در تفسیر دو سوره اول و دوم قرآن به ایشان منسوب است این تفسیر بارها در ایران و جهان عرب چاپ شده است .
امام سجاد (ع)
چهارم پیشوای شیعیا ن در روز پنجشنبه پنجم شعبان سال38 هجری در مدینه به دنیا آمد نام مبارک او ((علی )) و کنیه اش ابوالحسن است و مشهورترین لقب ایشان زین العابدین (زینت خدا پرستان ) سید الساجدین (سرور سجده کنندگان ) و سجاد ( بسیار سجده کننده ) می باشد پدرش امام حسین(ع) و مادرش گرامی اش شهر بانو دختر یزد گرد پادشاه ساسانی .
امام سجاد (ع) انسانی کامل و برگزیده حق و در همه جهات اخلاقی عبادی و علمی و نمونه مجسم قران کریم و رسول امین (ع) بود . فزونی عبادت و نیایش امام در پیشگاه خدا به حدی بود که آن حضرت سرور و و زینت بخش عبادت کنندگان (سیدالعابدین-زینالعابدین ) و بسیار سجده کننده (سجاد ) لقب یافت پیامبر گرامی اسلام در حدیثی فرموده است هنگامی که روز قیامت بر پا می شود منادی خداوند ندا می کند کجاست زینت عبادت کنندگان ؟ در ان هنگام پسرم علی بن الحسین را می نگرم که در صحنه قیامتشادمان گذرمی کند .
گذشت تواضع حسن معاشرت مردم دوستی کثرت در دعاو نیایش پرهیز گاری بزرگواری و سخاوت از صفات برجسته امام بود او همواره پاسخ بدی را با نیکی می داد و از خطاها و لغزش های افراد چشم پوشی می کرد . انفاق ها و صدقات امام سجاد(ع) پوشیده بود و صدقه را پیش از آنکه به طرف بدهد می بوسید چرا که معتقد بود صدقه پیش از آنکه به دست نیازمند برسد به دست خدا می رسد . امام سجاد (ع) شبانه و پنهانی کیسه نان و غذا را به گرسنگان می رسانید و می فرمود . صدقه پنهانی آتش خشم خدا را خاموش می کند . رسالت مهم امام سجاد(ع) در آغاز امامت تکمیل نهضت خونین پدر و به ثمر رساندن خونهای پاک شهیدان بود . کوفه نخستین جایی بود که اسیران را به آنجا بردند . امام سجاد(ع) در کوفه به یاری عمه اش زینب کبری و دیگر اسیران از طریق سخنرانی برای کوفیان ایستادگی در برابر ابن زیاد و افشای جنایات او در کاخ فرمانداری چهره حقیقی قیام کربلا را برای مردم تر سیم کرد و جنایات یزید عبیدالله و همدستان آنان را در کشتن و به اسارت گرفتن خاندان پیامبر(ص) بر ملاء ساخت و جریان شهادت پدرش را - بر خلاف بر داشت کوفیان - بزرگترین افتخار خاندان خود شمرد .
شرایط سیاسی- اجتماعی امام به گونه ای بود که نمی توانست به طور آشکارا با حکومت مبارزه کند به ناچار از سلاح دعا و مناجات استفاده کرد . زیرا در آن شرایط دعا بهترین و موثرترین عامل سازندگی و تربیتی افراد بود . مجموع دعا های امام سجاد (ع) در کتابی به نام (صحیفه سجادیه )) گرد آمده است به طوریکه این کتاب نورانی در اخت القران و زبور آل محمد لقب داده اند و داری 54 دعا در موضوعات مختلف است یکی از دعاها یی که در صحیفه سجادیه بسیار تکرار شده است دعای ((اللهم صلی علی محمد و آل حمد ))است این دعا از هر دو جنبه تربیتی و سیاسی اش مد نظر امام بوده است .
امام سجاد در دوران 34 سال امامت خود با پنج تن از خلفای اموی به نام های یزیدبن معاویه - معاویه بن یزید - مروان بن حکم - عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک معاصر بود . ولیدبن عبدالملک که مردی ستمگر و زور گو بود از شهرت و محبوبیت روز افزون امام چهارم و از شخصیت الهی و روحانی و معنوی آن حضرت در میان مردم رنج می برد . او می تر سید که مردم گرد آن بزرگوار جمع شده و برای سلطنت و حکومت او ایجاد خطر کنند . از اینرو توانست وجود آن گرامی را تحمل کند و سرانجام در 25 محرم سال 95 هجری هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت . قبر آن بزگوار در قبرستان بقیع و در کنار قبورپاک امام مجتبی(ع) امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است بدون هیچ گنبد و بار گاهی .
امام حسن مجتبی(ع)
نخستین فرزند علی(ع) و فاطمه (س) نیمه ماه رمضان سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد. نام اورا پیامبر بر گزید و او را حسن (نیکو) نامید. امام حسن (ع) دومین امام از امامان دوازده گانه شیعه است و کنیه اش ((ابومحمد)) و القابش ،. سبط، زکی، مجتبی، سید، تقی، طیب، ولی، قائم و حجت می باشد.هفت سال از زندگیش را در محضر پیامبر اکرم گذشت .رسول خدا او و برا درش حسین را بسیار دوست می داشت.در این مدت که ایات قرآن که بر حضرت نازل می شداز زبان جدش می شنید و حفظ می کرد و سپس آن را در خانه برای مادر می خواند. تقریبا هشت ساله بود که جد بزگوارش حضرت محمد (ص) را از دست داد وبعد مادرش را. پس از رحلت رسول خدا(ص) . حدود سی سال از عمر شریف خود را در محضر و مکتب تربیتی پدر بزرگوارش گذراندو همراه و هماهنگ با او بود. از بیدادگران انتقاد و از ستمدیدگان حمایت می کرد. در جنگ جمل همراه پدر جنگید و در جنگ صفین نیز شرکت داشت. پس از نیرنگ معاویه درصفین به فرمان پدر سخنرانی کرد و حکم داوران( ابو موسی اشعری و عمر عاص) رانادرست خواند. بعد از شهادت پدرش در سال 40 هجری مردم با امام حسن بیعت نمودندو او در این هنگام 37 سال داشت.رسول گرامی(ص) بارها او را با نام و نشان درردیف جانشینان دواز ده گانه خود معرفی کرده بود . اما معاویه بیعت با امام رانپذیرفت و برای جنگ با او سپاهی بزرگ فراهم آورد. امام نیز آماده جنگ با معاویه شد اما بیشتر یاران امام علاقه به جنگ نداشتند. معاویه شایعه ساخت که اما حسن صلح کرده و بسیاری از سران سپاه را فریفت و میان آنها جدایی انداخت . گروهی از خوارج به خیمه امام ریختند و سخت او رامجروح کردند جمعی نیز سراپرده امام را غارت کردند و حتی فرش زیر پای امام را کشیدند
امام حسن(ع) که یاران خود را بی وفا می دید و سپاه را پراکنده ناچار شد با معاویه صلح کند . به شرط آنکه معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) عمل کند پس از خود جانشین تعیین نکند دشنام به علی منع شود . معاویه هزینه بازماندگان جنگ های جمل و صفین را بپردازد. خاندان پیامبر (ص) محترم و در امان باشند . اما معاویه به شرطها عمل نکرد امام نیز به مدینه باز گشت و در آنجا اقامت گزید حاکم کدینه مروان بن حکم بود و به دستور معاویه به امام آزار می رساند . اما م خشم خود را فرو می برد و خانه نشین شده بود . معاویه می خواست برای یزید بیعت بگیرد و امام را مانع دید.از این رو همسر امام را فریفت تا حضرت را مصموم کند و امام در 47 سالگی به شهادت رسید.
امام حسن(ع) مردی بردبار و عالم بود و به سبب بخششهایش او را ((کریم اهل بیت)) خوانده اند .امام حسن(ع) بعد از شهادت پدر ده سال زندگانی کرد . می خواستند آن حضرت را در کنار قبر پیامبر(ص) دفع کنند اما عایشه مانع شد . مروان نیز از او جانبداری کرد و اجازه این کار را نداد. از این رو بنا به وصیت آن گرامی که در صورت بروز مشکل او را در بقیع دفع کنند پیکر مطهرش را در بقیع به خاک سپردند.
رسول گرامی(ص) درباره ی فضایل امام حسن مجتبی (ع) فرمودند. حسن نور چشم من و روشنی قلبم و میوه دل من است . ازآن بزرگوار 15 فرزند دختر و پسر به جا ماند . سه تن از آنان در کربلا شهید و یک تن اسیر شد .